اخیرا کتابی از سوزان سانتاگ با نام “جستاری درباره زن” خواندم. او معتقد است که زنان برای دستیابی به عدالت جنسیتی باید دستبهکار شوند و از خود شروع کنند.
موضوع گفتار اول کتاب «استاندارد دوگانه پیرشدن» است. سانتاگ در این گفتار با واکاوی واقعیتهایی که طرح میکند یادآور میشود که زنان باید خود را از قیدوبند باورهای موجود رها کنند و جور دیگری ببینند. پیری آزمون دشواری است که زن و مرد را در مسیری مشابه قرار میدهد. بر اساس استاندارد دوگانه، زنان با سختگیری بیشتری طرد میشوند و در مقابل، پیرشدن مردان مجاز است. استاندارد دوگانه پیرشدن زنها را ملک و دارایی تلقی میکند؛ به منزله ابژههایی که ارزش آنها بهسرعت رژه تقویم و گذر زمان کم میشود. «از زنان انتظار نمیرود صادق باشند، وقتشناس باشند، متخصص در تعمیر ماشین باشند، صرفهجو باشند یا از نظر فیزیکی قدرتمند باشند. از آنها انتظار میرود جنس دوم باشند و با توجه به موقعیت طبیعیشان، وابسته و سپاسگزار مردان باشند»
سانتاگ پیشنهاد میکند زنان به گزینههای دیگری فکر کنند: «آنها میتوانند مشتاق باشند برای عاقل بودن، نه فقط مهربان بودن، برای توانا بودن، نه فقط یاور بودن، برای قوی بودن نه فقط دلپذیر بودن. میتوانند بلندپرواز باشند برای خود، نه فقط مردان و فرزندانشان. میتوانند بهطور طبیعی و بدون شرمساری پیر شوند، و مجدانه در برابر سنتهای دستوپاگیر ناشی از استاندارد دوگانه پیرشدن، هرگز سر خم نکنند و بهپا خیزند. زنها باید اجازه دهند چهرهشان سالهای زندگیشان را نشان بدهد، زنها باید حقیقت را بگویند»
او در پاسخ به سؤالی دیگر از ارتباط بین آزادی زنان و آزادی طبقاتی میگوید. سانتاگ باور دارد که نمیتوان موضعی کلی گرفت. اولویتهای مبارزه از ملتی به ملت دیگر و از یک لحظه تاریخی تا لحظه تاریخی دیگر متفاوت است. از دید او: «آزادی زنان نیازمند انقلاب فرهنگی است که به نگرشها و عادتهای ذهنی حمله میکند؛ در غیر این صورت، این نگرشها و عادتهای ذهنی از بازسازی ارتباطات اقتصادی که هدف مبارزه طبقاتی است، جان سالم بهدر میبرد». کار زنان شبیه آنچه سانتاگ نوشته بیشتر وقتها تنها راهی برای بهدست آوردن پول و حمایت از درآمد خانوادگی است. زنان دستمزد کمتری میگیرند و بیشتر مشاغلی که به آن میپردازند جای پیشرفت محدودی دارد و روزنه ناچیزی برای فعالیت و تصمیمگیری آنها فراهم میکند. سانتاگ در قسمتی از پاسخ به سؤالی که درباره شیوههای مبارزه برای آزادی زنان است میگوید: «طرفداران همکاری زنان و مردان در راه آزادی، واقعیتهای سرکوب زنان را به طور ضمنی انکار میکنند»، «تنها فرصت زنان برای ایجاد تغییر عمیق در آگاهیشان که برای آزادی به آن نیاز دارند، از راه سازماندهی جداگانه است. آگاهی فقط از طریق مواجهه و در وضعیتی که تسکین ممکن نیست، تغییر میکند»
نویسنده در پاسخ به آخرین سؤال این گفتار از تجربه خودش به منزله زنی آزادشده میگوید: «اولین مسئولیت زن آزادشده برخورداری از کاملترین، آزادترین، تخیلیترین زندگی ممکن است. مسئولیت دوم، همبستگی او با زنان دیگر است. چهبسا با مردان زندگی کند، کار کند و به آنها عشق بورزد؛ اما حق ندارد وضعیت خود را سادهتر یا سهلتر یا با سازشکاری کمتر از آنچه واقعا وجود دارد، نشان دهد»
دو گفتار پایانی کتاب به «زیبایی» اختصاص دارد: «زیبایی زن: منشأ ذلت یا منبع قدرت؟» و «زیبایی چگونه در آینده متحول خواهد شد؟». خواندن و آگاهشدن همواره راهی برای رهایی است. سانتاگ در این کتاب با جسارت و شجاعت از مقاومت در برابر تاریکی سخن میگوید و مسئولیتی برای کشف و تغییر به سمت روشنی را بر عهده همه بهویژه زنان میگذارد.
در آرزوی روزی می مانیم که “زن ایرانی” مساله ای نه پنهان و نه خاص بلکه مساله ای عادی و روزمره و البته حل شده برای جامعه ایرانی باشد.
بهارک شکورنژادنمینی
مدیر مسئول نشریه بهار بانو
سرمقاله شماره 26